
اگر دقت کنید یک خانه گلی روی نهر پشت سر زن ها می بینید . آنجا حمام روستا است که در واقع خانه گلی ای است که از روی نهر رد می شود و بسیار کوچک است. هر کس که وارد حمام می شود با یک چراغ پریموس که در حمام است آب را در یک تشت فلزی گرم کرده و استفاده می کند. به عبارتی آب نهر قبل از هر جایی و هر مورد مصرفی از زیر این حمام رد می شود. یکی از تفریح های بچه ها گرفتن زالو و ماهی از آب این نهر است.

کار ما این بود که علاوه بر ساخت یک حصار برای مسجد روستا یک حمام عمومی هم برای مردم بسازیم. حمام خوبی شد. ۱۰ روزی کار برد اما بنای اون تموم شد. جواد روز آخر محل کار خود را عوض کرد و به این روستا اومد. اون روز اولش قرار بود که یک ساعته کار تموم بشه اما فهمیدیدم که باید باز هم دیوار بچینیم. اون روز من فقط برای یک ساعت انرژی ذخیره کرده بودم. برای همین کم می آوردم. کلا کار سنگینی بود. نزدیک ظهر که شد هنوز کار مونده بود. حیفمون هم می آمد که ولش کنیم چون روز آخر بود. همون موقع وانت یک گروه دیگه از بچه ها را که کارشون به علت کمبود آجر تموم شده بود آورد و اون ها هم ریختند پایین و شروع کردند به کمک و کار سه سوت تموم شد. سقف محکم و خوبی ساخته بودیم. مخصوصا هم به صورت انحناء دار. در آخر همه رفتیم روی سقف حمام و یک عکس دسته جمعی انداختیم. بعدش هم چند تا عکس با مردم روستا گرفتیم و از آن ها برای مدت نا معلومی خداحافظی کردیم. عصر هم چند تا از بچه ها از جمله جواد رفتند تا به کار گروهی که آجرش صبح تموم شده بود کمک کنند تا روز آخری کار نصفه نمونه.

دلم می خواد که سال دیگه یک سر بزنم ببینم که حمام راه افتاده یا نه .