چند ماه پیش با چند تا از بچه ها از ج
مله خانم معلم همیشه بهار و فرزاد رفته بودیم برای یکی از طرح های جمعیت جایی کار داشتیم. تو راه من از بدشانسی و حواس پرتی یه سوتی کوچیک دادم که هیچ جور نشد ماستمالی اش کنم. به هر حال بعد از نشون دادن عکس العمل و ارائه ی پاره ای توضیحات قضیه حل شده و مختومه به نظر رسید.
عصر رفتیم همایش رهیافت. نشسته بودم ردیف جلو و داشتم گوش می دادم که از علی خاکدون اس ام اس رسید که طی یک جمله تیکه ای به ما حواله کرده بود که دقیقا مربوط به سوتی صبح می شد که علی حضور نداشت. من هم وقتی که خودم را زدم به اون راه فایده نداشت که نداشت.
همون موقع یه اس ام اس زدم به فرزاد (مطمئنا کار اون بود) و یه فحش بهش دادم (فحشم زشت نبود ولی نمی نویسم).
همون موقع مجید خاکپور اس ام زد که "بی ادب!". من هم فهمیدم بیرون سالن یه خبرایی ه.
پریدم بیرون سالن دیدم که علاوه بر افراد مذکور، آسمون دودی هم اونجا واستاده و هره کره راه انداختند. بعدش ...
***
پ.ن ۱: خفن ترین بارونی که در عمرم دیده ام امروز در تهران بارید. زده بود رو دست بارون های جنوب. خوشبختانه چتر همراهم بود. مردم اکثرا پناه گرفته بودند. گویا شکر خدا امسال سال پربرکتی است.