blogerfree یه خبر مهم
بیا دنیا بسازیم ... نه با دنیا بسازیم

یادش بخیر. ۸-۹ ماه پیش چقدر از بابت سربازی نگران بودم. چقدر تقلا کردم تا مثلا امریه جور کنم ولی نشد. چقدر اعصابم خرد شده بود. اما بعدش همه چیز عوض شد و الان اصلا ناراحت نیستم. برای یکی مثل من سربازی می تونه مفید باشه چون پوست کلفتم می کنه و از تنبلی در میاره. به قول معروف یخمون باز می شه.  من اینجا نیستم ها !!!

درست روز تولدم (سوم اردیبهشت) اعزام می شوم و نیستم که تولد ایگل (۱۸ اردیبهشت) را جشن بگیرم. یا ۴۵ روز یا دو ماه. معلوم نیست. جایش احتمالا دور افتاده است. ۹۹ درصد تهران نیست. ۸۰ درصد لرستانه. این قدر این لرها را مسخره کردیم که سرمون اومد. دوران آموزشی را می گذرونم ولی دعا کنید دوران بعدش جای خوبی بیفته. دعا کنید فوق لیسانس قبول بشم برگردم.

ولی در نهایت هر چی خدا بخواهد. اصلا از هیجان غیر قابل پیش بینی بودن آینده و غافلگیر شدن خوشم می آد.

خلاصه این که عقاب برای مدتی به کمای خفیف خواهد رفت. البته احتمالا کلید آشیانه عقاب را به یکی از دوستان بدهم تا چند روز یک بار یه آب و جارو بکنه.

پ.ن : این هفته چند تا جا گودبای پارتی (شام و نهار و خداحافظی) دعوتم. خوشم بگذره.

*****

دیشب رفتم فیلم چهارشنبه سوری. نظر خاصی ندارم جز این که بازی بازیگرانش به طرز خیره کننده ای عالی بود. هر چی داشتند رو کردند. نفسشون برید این قدر که زیرپوستی کار کردند. کودک بازیگر فیلم عالی بود جوری که هر کسی را تحت تاثیرش خودش قرار می داد. کارگردانی هم بسیار ماهرانه بود. بروید ببینید. به تلویزیون اعتباری نیست. به خصوص دیدن این فیلم را به خرچنگ توصیه می کنم.

 

نوشته شده توسط علیرضا کریمی در ساعت 11:10 | لینک  |