به یاد دوران کودکی (۴ سالگی) که کوه های محلات زیر پای من و فک و فامیل سوسک شده بود تصمیم گرفتیم بی راهه بزنیم و از صخره ها بریم. چهار دست و پا کوه را چسبیده بودیم که نیفتیم. چند تا پیرمرده هی گفتن نرید بالا می افتین. ولی ما گوش نکردیم. اون ها هم هی بهمون نگاه می کردند و منتظر بودند که بیفتیم تا نصیحتمون کنند. به یک جای خفنش که رسیدیم به علیرضا موحدی گفتم غلط کردم را برای همین موقع ها اختراع کردند (البته بعد از این که اون گفت به قول شاعر غلط کردیم). جواد هم هی ریواس می چید تا ببره خونه ترشی بندازه ! و اصلا حواسش نبود که کوه سخته و بلانسبت ... می اومد بالا ! من هم فقط از روی صخره ها راه پیدا می کردم. (بچگی هم کارم همین بود). علیرضا هم به جواد کمک می کرد. ولی من اصلا بهشون کمک نکردم. به من چه؟!!
اگه یه هلیکوپتر می خواست بیاد نجاتمون بده می خورد به کوه و می ترکید و حادثه ۴ تا شهید و ۳ تا کشته به جا می ذاشت!
بالای کوه که رسیدیم دیدیم کوه را اشتباه رفتیم و مقصد کوه بغلیه. از همون جا بدون این که ناامید بشیم رفتیم رو کوه بغلی. هیچ اسبی تا حالا از این مسیر نرفته بود و ریواس ها دست نخورده مونده بود. مسیر با موافقت علیرضا موحدی به اسم من ثبت شد. (مسیر شهید کریمی)
نه آب داشتیم نه خوراکی. مردیم. به یه چشمه زپرتی که رسیدیم جفت پاها را کردیم توش و خون تو رگ یخ زد. لیوان هم نداشتیم بلا نسبت ... با دهن دولا دولا آب خوردیم.
تو راه کلی بحث علمی سیاسی فرهنگی اجتماعی و هنری داشتیم.
به هر حال تا تهش رفتیم. خیلی حال داد. علیرضا موحدی احتمالا برا ادامه تحصیل بره اون ور آب و ما را تنها بذاره. برو. ما به تنهایی عادت کردیم داداش. 
من فکر نمی کردم زیر آفتاب تهران پوستم بسوزه. جواد می دونه. من اصلا نمی سوزم. ولی الان یه وضعی پیدا کرده ام که تا اطلاع ثانوی از ظاهر شدن در جلو انظار عمومی و خصوصی خجالت می کشم.
همه اش تقصیر این رئیس جمهور ه که ساعت ها را تغییر نداده. هر چقدر هم زود از خونه می زنی بیرون باز هم آفتاب وسط آسمونه. به این می گن طرح صرفه جویی در مصرف خورشید.
***
فیلم سینمایی شبکه ۱ (هما)در کمال تعجب خیلی قشنگ بود. داستان فوق العاده ای داشت. تکرارش اوایل هفته آخر شبه. ببینید. کاش من همچین داستانی می نوشتم.
پ.ن ۱: نمی دونم چرا الان این قدر نوشتنم می آد! اون هم از نوع چرت و پرتش!
پ.ن ۲: یک نسخه از فیلمی که ساختم را به جواد یادگاری دادم ولی ماژیک نداشتم رویش را امضا کنم. خودت از طرف من یه امضا بزن.
پ.ن ۳: این عکس را با موبایل خفنم گرفتند. دلتون بسوزه.