blogerfree سال ۶ ام
بیا دنیا بسازیم ... نه با دنیا بسازیم

تو تمام ادبیات رومانتیک و همه داستان‌ها همه چیز با ازدواج تموم می‌شه. پایان خوش همه داستان‌هامون ازدواجه. بله که می‌گن فیلم و سریال و شعر و حماسه و ادبیات و هنر می‌ره تو تیتراژ و تمام.
خلاصه به ماها تا دلتون بخواد نامزدی و به آب و آتیش زدن برای بله گرفتن و عاشق شدن و عاشقی کردن را نشون دادند ولی هیچ‌ وقت بهمون نگفتند که زندگی واقعی تیتراژ پایان نداره و با بله گفتن و بله شنیدن به ته خط زندگی و هدف نهایی نمی‌رسی. بلکه این خودش شروع یک زندگی جدیده که تو هیچ ادبیات و فیلم و شعری بهمون نشونش ندادند و یادمون ندادند.
همه از عاشق شدن و انتخاب کردن و انتخاب شدن و مبارک باد و کِل کشیدن گفتند و کسی نگفت بعدش باید چه کار کرد.
برای همین هر جوونی بعد از ازدواج تو یک شوک می‌ره و با یک دنیای جدید و مسئولیت‌‌های جدید که تو هیچ قصه‌ و فیلمی ندیده که بخواد ازش تقلید کنه روبرو می‌شه.
ای کاش در شعر و ادبیات و هنر و فیلم و قصه‌های بزرگ‌‌ترها و ... دوران بعد از ازدواج هم سهمی داشت و وارد تیتراژ پایان نمی‌شد چون در زندگی واقعی سهم اصلی مال این دوران هست.
اداره کردن یک زندگی مشترک، ساختن خِشت به خِشت یک زندگی دو نفری خودش دنیایی هست.
مخلص کلام این که شش سال از شروع بخش بعد از تیتراژ فیلم زندگی ما هم گذشت. در کنار همسر عزیزم که با هم و با راهنمایی دیگران روز به روز روندن این مَرکب زندگی را بیشتر یاد گرفتیم. با خاطرات خوب و تلخ. با سختی‌ها و شیرینی‌ها. با تجربه عجیب یکی شدن و تله‌پاتی‌های زن و شوهری. با حس باهم بودن و بدون هم نتونستن که بودن.
از گلنوش عزیزم ممنونم که در این راه باهم قدم می‌زنیم و تجربه می‌کنیم و دعا می‌کنم زیر سایه خدا و بزرگ‌ترهامون و در کنار عزیزانمون قدم بزنیم بریم به سمتی که بشریت باید بره.
دوستت دارم و ممنون که هستی و همچنان هستم.

نوشته شده توسط علیرضا کریمی در ساعت 9:42 | لینک  |