blogerfree بدرود ...
بیا دنیا بسازیم ... نه با دنیا بسازیم

نمی‌دونم چرا نصفه شبی تو این روز و ساعت و تاریخ، خواستم بگم دیگه دل و دماغ نوشتن ندارم. اگه کسی به این کلبه و آشیانه‌ی متروک سری می‌زنه ‌و گذرش می‌افته، عقاب دیگه حوصله نوشتن نداره. 

همین که می‌آد و آشیانه‌ی متروکش را می‌بینه تا چند تا از وسایل و اسباب ضروری‌ش را جمع کنه، دلش از دلتنگی روزای شلوغ می‌گیره. 

اگه کسی کار و درد دلی داشت آدرس ایمیلم هست.

عقاب به سبک سال‌های دور و به یاد یادداشتی که اون شب پشت مینی‌بوسی دید هنوز با یه ته‌نفسی می‌گه "بیا دنیا بسازیم، نه با دنیا بسازیم"

عقاب به یاد اون سال دور و نوشته‌ای که روی بُرد دیوار دید این جمله که تنها حقیقتی بوده که تو زندگی بهش رسیده را تکرار می‌کنه و پر می‌کشه.

"آن چیز که نپاید، دلبستگی نشاید"

بدرود.

نوشته شده توسط علیرضا کریمی در ساعت 1:41 | لینک  |